۲۱ آبان ۱۳۸۷

واکنشِ دوم

شب خسته و کوفته از سرِ کار بر مي‌گردم و دور-و-برم تويِ اتوبوس پره از قيافه‌هاي عبوس و گرفته و خواب‌آلود. يک دفعه از عقبِ اتوبوس صداي خنده‌ي دو-سه تا دختر مي‌آد و ادامه هم پيدا مي‌کنه. واکنشِ اون مرداي عبوس جالبه: بعضي‌ها نچ-نچ مي‌کنن، بعضي‌ها بر مي‌گردن و نگاه مي‌کنن که لابد ببينن کي داره مي‌خنده، حتا فکر کنم چند تا «استغفرالله» هم شنيدم اون وسط.

پ.ن: نتيجه‌گيري اخلاقي با خودتون.

هیچ نظری موجود نیست: