۱۲ مهر ۱۳۹۰

«من غلامِ قمرم، غيرِ قمر هيچ مگو»

و امان از غمِ آن بيتِ آخر:
«اي نشسته تو در اين خانه‌ي پر نقش و خيال!
خيز از اين خانه برو، رخت ببر، هيچ مگو»

که يک سر آتش مي‌زند آدم را، خاکستر مي‌کند.

رخت ببر
هيچ مگو

هیچ نظری موجود نیست: